رسته‌ها
هیتلر ما
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 129 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 129 رای
کاری از : انتشارات نیبِلونگن، برلین، 1940

در طول جنگ جهانی دوم و حتی پیش از آغاز آن، بسیاری از اتهاماتی که امروز به عنوان «حقایق مسلم» متوجه تاریخ رایش سوم هستند، در آن زمان نیز گفته می شدند. اتهاماتی همچون قصد آلمان برای تصرف جهان، جنگ طلبی آلمان نازی و ضد مذهب بودن هیتلر و بسیاری موارد دیگر که در آن زمان تکیه کلام مطبوعات دشمنان آلمان بود، امروز دیگر هیچ دولتی وجود ندارد که در برابر این اتهامات ایستادگی کند. اما در آن زمان دولت آلمان با شیوه های مختلف با این تبلیغات دروغ و بی شرمانه مقابله می کرد. از جمله فعالیت هایی که بر ضد تبلیغات دروغ دشمن انجام می شد، چاپ کتاب ها ، جزوات و مقالات گوناگون بود. یک نمونه از این کار ها کتابی با عنوان «هیتلر ما: انها چگونه پیشوا را به شما معرفی کردند و او واقعا چگونه است» می باشد که تنها یک نمونه ی کوچک از فعالیت های آلمانی ها برای مبارزه با تبلیغات دروغ متفقین است. در آن زمان به دلیل وجود وزارت تبلیغات به ریاست نابغه ای چون دکتر یوزف گوبلزف، رایش سوم (آلمان هیتلری) توانست در برابر تبلیغات دروغ متفقین مبارزه کند، اما اما با شکست نظامی رایش سوم در جنگ جهانی دوم، هیچ گونه نهادی برای مقابله با این تبلیغات باقی نماند، و مردم آلمان و جهان طی ده ها سال توسط جنایتکاران لیبرال و کمونیست اربابان صهیونیست آنها، شستشوی مغزی شدند.
این کتاب با هدف روشنگری جمعیت آلمانی زبان منطقه آلزاس - که تا سال 1940 تحت سلطه فرانسوی ها قرار داشتند - و با حمایت وزارت تبلیغات رایش سوم در سال 1940 توزیع گردید.
باید توجه داشت که این کتاب در اوج قدرت آلمان و پس از پیروزی بر ارتش نیرومند فرانسه به چاپ رسید و در نتیجه از اطمینان نویسنده ی کتاب به پیروزی نهایی آلمان به هیچ وجه نباید شگفت زده شد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
59
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
aminlfc
aminlfc
1390/01/31

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی هیتلر ما

تعداد دیدگاه‌ها:
249
سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال ۱۹۹۵ درباره دکتر مصدق نوشت:
خسارتی که وی به انگلستان وارد نمود از خسارتی که هیتلر در جنگ جهانی دوم به انگلستان وارد کرد بیشتر بود.
به قول هوینش، هیتلر هسته مرکزی و اصلی گروه روشنفکران اتاق نوشتن بود. زیرا هر روز و همیشه روی همان صندلی ویژه اش می نشست و فقط زمانی که می رفت کارهایش را تحویل بدهد، صندلی خالی می ماند؛ گذشته از این ها او شخصیت ویژه و شگفت آوری برخوردار بود. رویهمرفته هیتلر آدم جالب توجه و مهربانی بود که به زندگی تمام رفقا و هم قطارانش علاقمند بود. اما با وجود دوستی کردن هایش، فاصله را نگه می داشت. هیچکس به خودش اجازه نمیداد به هیتلر خودمانی رفتار کند؛ اما هیتلر نه متکبر بود نه خودخواه، برعکس آدم خوش قلب و یاری رسانی بود. اگر برای یک شب اضافه ماندن در شبانه روزی به مبلغی پول نیاز پیدا می کرد، هیتلر سهم خود را می پرداخت. و من چندین بار دیدم که خود وی کلاه به دست پول جمع می کند.
هر وقت بحث های سیاسی عادی در می گرفت. هیتلر سرش به کارش گرم بود و گهکاه جملاتی و سخنی می گفت؛ اما به مجردی که کلمه مهم سرخ ها (یعنی کمونیست ها) و یا یسوعیون مطرح میشد و یا یکنفر سخنی میگفت که کفرش را در می آورد از جای می جهید و آتش بحث را فروزانتر می کرد و از گفتن هیچ بد و بیراهی نمی هراسید، بعد دست از سخن گفتن بر میداشت و به کار نقاشی اش میپرداخت و حالتی به خود می گرفت و ادایی از خود در می آورد که انگار میخواست بگوید: «حیف این چیزها که به شما گفتم، شما هیچوقت نمی فهمید».
ص 83، هیتلر اثر جان تولند، جلد اول، انتشارات اساطیر، چاپ 1373، برگردان عبدالحسین شریفیان
جان تولند زندگی نامه نویس معتبر آدولف هیتلر هست که در اینجا نقلی از دوران نوجوانی هیتلر از زبان دوستش هوینش میکند.
من از هیتلر خوشم نمیاد اما تو این چند ساله بهم ثابت شده کشورهایی موسوم به غربی ( امریکا، فرانسه انگلیس المان و ...) در مواردی که از چیزی خوششون نیاد با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی وسیعشون خیلی راحت بهش تهمتهای نابجا و برچسب هایی می زنند تا باعث هراس مردم از اون جریان یا فکر یا هرچیز دیگه ای بشند بگونه ای که مردم حتی از تحقیق در اون موضوع وحشت داشته باشند یا اونرو بی فایده بدونن.
در موارد بسیار دیگه ای هم یه بام و دو هوا عمل می کنند.
۱۳۹۱/۰۶/۲۹ - ۰۲:۱۶
سلام!
ضمن سپاس از خدمات ارزنده شما مستدعی است نسخه کامل کتاب تاریخ تحولات اجتماعی ایران جلد دهم اثر زنده یاد مرتضی راوندی را به امیلم ارسال فرمائید.متاسفانه فقط بخش اول این جلد در سایت تان موجود است. ضمن این که سایر مجلدات آن هم بطور کامل موجود نمی باشد.از طرفی ظاهرا سایت شما موقتا تعطیل شده است.لطفا هر چه سریعتر سایت تان را فعال کرده در یک شکل جدیدتر ومتنوع تر واز طریق امیل هم به من اطلاع دهید.
سپاسگزارم
ارادتمندتان
کاوه یوسف زاده
لطفا جلد دهم کتاب تاریخ تحولات اجتماعی ایران وهمچنین ماعاقبا شروع بازگشایی تان را به امیل زیر ارسال فرمائید:
[email protected]
دوست گرامی ،۹۲۰...
بنده فقط حرف خانم اوا براون را مبنی بر اینکه در مورد جامعه نظر نمیدن و به نظرات در مورد جامعه هم اهمیتی نمیدن، نقل کردم و قصد جسارت یا مخالفت با حرف شما رو نداشتم، همین...
آنچه که شرط بلاغ بود گفتم ،خواه پند گیر خواه ملال.
بنده وقت ندارم بیام بشینم اینجا با شما بحث کنم جسارتا.
اگر وقت کردید چندتاکتاب با همون مضمونی که گفتید بفرمایید تا برم مطالعه کنم.
به خداوند بزرگ سپردمتان.
>>وا براون عزیز ،متعلقه مرحوم هیتلر مهربان شما دارید بحث می کنید و خوب هم بحث می کنید ،ولی حیف بی ثمر و بی فایده بحث می کنید .در دنیایی که آمریکایها دارند مریخ رو برای آیندشون فتح می کنند ،اروپای ها دارند ممالک اسلامی رو روز به روز استعمار می کنند و ما داریم آینده فرزندان خودمون رو با همین دستهامون به تباهی می کشیم ،دیگه جای برای این نمی مونه که ما بگیم هیتلر مسلمان شده و می خواهد بره حج و حاج ویلهلم هم به زودی می آد ممالک اسامی رو نجات بده.
خانوم به جای اینکه در مورد شخصی بحث کنید که باعث کشته شدن میلیونها آدم شد ،درباره کشورتون ،آیندتون و آینده فرزنداتون بحث کنید که اگر از همین زمان باقی مانده استفاده نکنیم فردا شرمسار فرزندانمون خواهیم بود.
به امید ایرانی سر افراز و همیشه پاینده و به شوق فردایی اباد و قدرتمند.>>
دوست عزیز ، کاملا با شما موافقم...اما حانم براون در یکی از کامنتهاش اعلام کردن( در ذیل کتاب هولوکاست) که : من راجع به جای خطرناکی مثل جامعه نظر نمیدم،حیطه ی من تاریخه
و من فقط تاریخی پاسخ میدم،به نظرات شما اهمیتی نمیدم در باره ایران امروز
به نظرم نفرت پراکنی و حودبزرگ بینی جای دفاع نداره...پس بحث فایده ای نداره...
<<اگه بخوایم دیدگاه های شما رو ریشه یابی کنیم،اون هم روانشناسی،میفهمیم که شما بدون صبر منتظر پیروزی هستی و به کرسی نشوندن حرفت
آروم باش عزیز،داریم بحث میکنیم،و مطمئن باش که اگه نزدیکم بودی دستخوش حذف فیزیکی نمیشدی،چون بحث کردن اخلاق داره اما اگه طرف بحثت رو از نزدیک ببینی لحن و آوا و حرکات اون ممکنه روت تاثیر بذاره و این مسئله اثبات شده(توسط استاد زیگموند فروید-و نیز یونگ)>>
من به هیچ وجه در پی پیروزی نیستم . اینم اشتباه برداشت کردید...چون در پی پیروزی بودن ولسه من وقتی معنی داره که بعد از رسیدن به هدفم نفعی ببرم(چه مادی و چه معنوی) ولی در یک دنیای مجازی که کسی کسی رو نمیشناسه ، برای این پیروزی نفعی متصور نیستم....
اما نکته اینجاست که وقتی یه نفر میاد و با تمام وجود از ایدئولوژی ای که مروج خشونت و عوامفریبی و دروغو جنایته دفاع میکنهہو خودشم از نظر منطقی برحق میدونه ، نمیتونم زیاد بیحیالش بشم!
<<شما از من و مکتب فکری من بدت میاد،نتیجه میگیریم مال خودت رو برتر میدونی
و گر نه چه دلیل داشت از مال من بدت میاد؟همه راسیست هستن
هم من هم شما
و من هر چقدر فکر کردم ربطی بین موی سفید و صهیونهای کثیف پیدا نکردم...>>
من از شما بدم نمیاد ، از مکتب فکریتون به این دلیل بدم میاد که کاملا تاریخ مطالعه کردم و بهم ثابت شده که این طرز فکر بجز ویرانی و کشت کشتار و جنگ و جهل عوام چیزی رو در پی نداشته...همین الانم نمونه هاشو داریم میبینیم...نمیخوام مثال حطرناک بزنم:-)..ولی تو خارجه! نئونازیها فقط مروج نفرت نژادی و خشونت هستن...
ضمنا کاملا در اشتباهی: همه راسیسم نیستن...بنده(و بسیاری افرادی که میشناسم) برای برتری نژادی پشیزی ارزش قائل نیستم...
منظورم از موی سفید اینه که شما گفتید که موتونو تو مطالعه سفید کردید: منم میگم امکان نداره که کسی که تا حدی اهل مطالعه باشه، اینقدر وحشتناک توهم توطئه داشته باشه...یه تحقیقی هم راجع به conspiracy theory بکنید بد نیست خانم خبر نگار....موفق باشید
هیتلر ما
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک